زهره غفاری

از نیم سال دوم یازدهم به پیشنهاد خانواده واسه جدی درس خوندن مشاور گرفتم .اون زمان ترازام به شدت نوسانی بودن و با اینکه واسه آزمونام هیچی درس نمیخوندم هم نگران شده بودم😅 به همین دلیل به شدت استقبال کردم از پیشنهاد خانواده. کل سال یازدهمو کاملا جدی و با انگیزه درس خوندم و خودمم برگام ریخته بود از اینهمه تغییر توی روند زندگی و درس خوندنم😌🍃 ولی خب منتها اون سال اون نتیجه ای که میخواستمو نگرفتم و همش بخاطر اون محدودیت فکری بود که واسه خودم درست کرده بودم که خداروشکر تابستون دوازدهم متوجهش شدم و وضعیت ترازام و به طبع انگیزم واسه ادامه بیشتر شد😎 چون یازدهم کلشو جمع کرده بودم و خوب تست زده بودم، دوازدهم کارم زیاد سخت نبود و خیلی راحت تونستم وقت کافی بزارم روی چیزایی که نیاز بود. سال دوازدهم اصلا سال اسونی نبود ولی خب بخاطر اینکه دوست درس خون که همراهم باشه نداشتم تقریبا کلشو تنها بودم و فقط گهگاهی توی مدرسه باهاشون درباره کنکور حرف میزدم و میتونم بگم بهترین کار زندگیم تا اونموقع بود اون جداسازی.

خلاصه سال دوازدهم هم آزمونا کلی بالا پایینی داشتن و سخت ترین کار از دست ندادن انگیزه بود که خداروشکر بخاطر انگیزه های خارجی راهی واسه جا زدن وجود نداشت برام و الان کلی راضیم واسه ادامه دادن 🦥

کلی اشتباه کردم سال کنکور و بیشتر از اون سرجلسه کنکور که باعث شد اینجا باشم ولی خوبیش اینه رشته ای که آرزوم بود رو دارم میخونم و با تمام سختیش هربار که دانشکده ام، میبینم دقیقا همونیه که باید باشه🤝🏻