مصاحبه با زهرا امیریان رتبه 1036 کنکور تجربی 1402🔥😎

سلام زهرا امیریان هستم امسال دوازدهم بودم و رتبه 1036 منطقه 2 رو کسب کردم.

من فرزانگان درس میخوندم و از دهم تقریبا بچه درسخونی بودم و نمیذاشتم درسها تلمبار بشن. از دهم کتاب تستهای دروس اختصاصی رو گرفته بودم همزمان که با مدرسه پیش میرفتم تست هم کار میکردم ولی نه خیلی زیاد چونکه بیشتر تایمم مختص مدرسه بود. آزمون نمیرفتم.

 تابستونی که میخواستم برم یازدهم تقریبا از مرداد شروع کردم تا اواسط شهریور سعی کردم پایه دهم رو جمع کنم و قسمتهایی که مشکل دارم رو بخونم. تا حدودی خوب پیش رفت.

از مهر یازدهم قلم چی شرکت کردم ترازهام سال یازدهم خیلی هم بالا نبودن. فکر کنم ۵۹۰۰ بود و چند باری هم به ۶۴۰۰ اینا رسید. یازدهم رو هم باز هم تستی و کنکوری میخوندم تقریبا و هم درسهای مدرسه رو پیش میبردم.

از تابستون دوازدهم به طور جدی برای کنکور شروع کردم. دقیقا میشه روز بعد کنکور۱۴۰۱ جمعه. ساعت مطالعم تقریبا ۷/۸ ساعته بود و یه مدتی هم با خانم سلطانی مشاوره داشتم و بهم کمک کردن‌. من تابستون اطلاع نداشتم وقبل از اینکه با کسی مشورت کنم رفتم قلم چی ثبت نام کردم در صورتی که همه جا میشنویم برنامه تابستون قلم چی زیاد مناسب نیست ولی خب من با اصرار میرفتم و اگر اون تایم دهم رو میخوندم فقط دهم رو جواب میدادم. ترازهام خوب بود مثلا یکبار به ۷۲۰۰ هم رسید که فقط دهم رو جواب داده بودم. این از تابستون. 

از مهر دیگه کاملا با برنامه قلمچی پیش رفتم و با آقای خدابنده لو مشاوره گرفتم که خیلی هم برای من زحمت کشیدن و همراه بودن و بخشی از موفقیتم رو مدیون ایشون هستم. ترازهامم زیاد بالا نبود و همش درجا میزدم و همیشه یچیزی بین ۶۰۰۰ و ۶۲۰۰ بود همیشه حتی یه جاهایی افت هم داشتم به ۵۸۰۰ اینا رسید ولی نقطه مهم و مثبت این بود که زیاد روم تاثیر نمیذاشت و فقط همون روز آزمون ناراحت بودم و بعدش همچنان سعی میکردم که ساعت مطالعمو حفظ کنم و اینجوری شد که تراز سه تا آزمون آخرم خیلی خوب شدن. آزمون یکی مونده به آخر  ۷۰۰۰ و خورده ای شد.

 مشکل اصلی که من توی آزمونام داشتم این بود که مدیریت آزمون درستی نداشتم و خیلی طول کشید به یه ثباتی برسم و آزمونهای جامعی که از فروردین به بعد میزدم روی بهتر شدن مدیریت آزمونم خیلی تاثیر گذار بود. نا امید هم میشدم ولی خب مدام میرفتم چک میکردم میدیدم از بچه های پارسال با تراز 5800 رتبه سه رقمی آوردن و امیدوار میشدم. و میدونستم که قلمچی  خیلی سخت میگیره و گاها از حد استاندارد خیلی خارج میشه. ولی مهمترین بخش مدیریت آزمون بود که در ماههای آخر آزمونهای جامعی که زدم نجاتم داد.

ما حدودا تا آذر مدرسه میرفتیم و مدرسه خیلی سخت نمیگرفت و آذر به بعد مدرسه نرفتم. ولی تایمی هم که مدرسه میرفتم و تا ۲ مدرسه بودم وقتی میرسیدم خونه دیگه سعی میکردم ازساعت ۴ شروع کنم و ۶ ساعت به بالا برسونم ساعت مطالعه‌م رو. خیلی هم فشار روم بود. میانگین ۶ ساعت بود ساعت مطالعه‌م.

من خیلی به درسهای عمومی اهمیت نمیدادم. وقتایی که مدرسه میرفتم مینشستم سر کلاسها ولی بیشتر تایمم مختص اختصاصی ها بود. تا امتحانات نیمه اول دی ماه که دیگه مجبور بودم عمومی بخونم و سعی کردم نیم ترم اول رو طوری بخونم و جمع کنم که حداقل برای ترم دوم که امتحانات نهایی هست انقد سطحی نخونده باشم که تا اونموقع یادم بره.

زیاد تایمی برای عمومی ها نمیذاشتم تقریبا از ۱۵ روز مونده به امتحانات نهایی هر موقع برنامه اختصاصیام اجازه میداد سعی میکردم یه مقداری از عمومی ها رو بخونم. بخصوص دینی و ادبیات که ضریبشون بالا بود وتاثیر مستقیم داشت و سخت بود. تقریبا در هفته ۳/۴ ساعت بود تایمی که میذاشتم. ولی تو فرجه امتحاناتم برای امتحانات ضریب بالای عمومی کل فرجه درس رو به خودش اختصاص میدادم.

اختصاصیهارو که در طول سال خونده بودم و مشکلی نداشتم باهاشون سعی میکردم روزهایی که امتحان ندارم یه آزمون جامع هم بزنم و اینطوری تعادل رو برقرار کنم ولی در کل نمره هامم چندان خوب نبود.

هی اخبار متفاوتی میومد و هی تایید و تکذیب میشد و من حتی چندتا کتاب عمومی هم خریده بودم ولی حقیقتا زیاد اهمیت نمیدادم. چون یه حسی داشتم که هرچقد تلاش کنی نتیجشو میبینی و باید خودتو با شرایط وفق بدی وقتی که یه مصوبه ای قراره اجرا بشه و من نمیتونم تغییرش بدم حداقلش میتونم بپذیرم و باهاش کنار بیام که آسیب بهم نزنه.

من کل سال کنکور گوشیمو داشتم ولی سعی میکردم از شایعات دور باشم و نذارم که روی مطالعه و روحیه م تاثیر بذاره. اینطوری تونستم خودمو کنترل کنم. 

اول راجع به کل دروس بخوام بگم من همیشه سعی میکردم از مرورها و جمعبندی ها فرار کنم چون کار سختیه و حس کمالگرایی هم بهش اضافه میشه و تو هی حس میکنی نه کافی نیست و چون باید یه طبقه بندی کلی داشته باشی توی ذهنت از درسها خیلی اوضاع سخت و پیچیده میشه. تقریبا توی تایم دی ماه  که جمعبندی نیمسال اول دوازدهم هست و بقیه تایم های جمعبندی من خودم گارد زیادی بهش داشتم ولی همونا آدمو نجات میدن. مرورها، پنجشنبه های آزمون مطالبی که خوندی رو خوب مرور کنی که هم درصد خوبی بگیری و هم اینکه توی تایم های جمعبندی به مشکل نخوری.

در مورد زیست درسی هست که من خیلی دوستش داشتم و تایم زیادی هم براش میذاشتم ولی از عید به بعد این درس خیلی قوت گرفت. مثلا توی عید من تقریبا روزی ۴/۵ ساعت زیست میخوندم و سعی میکردم فقط به خوندن و مرور سریع بسنده نکنم و اینطوری باشه که آزمون میزدم آزمون های جامع و مبحثی که خیلی کمک کننده بود. و علاقم واقعا تاثیر گذار بود اینکه وقتی یه درسی رو دوست داری انقد روش کار کنی که به نقطه قوتت تبدیل بشه.

برای زمین هم من زیاد تا عید جدی نگرفتمش و تقریبا از فروردین به بعد جدی شروع کردم زمین رو و تست زدم. دو هفته ی آخر مونده به کنکور من نزدیک ۵/۶ بار کل زمین رو سریع مرور کردم هر فصلی نیم ساعت ازم وقت میگرفت و خیلی تاثیر داشت.

راجع به درسهای دیگه هم شیمی رو زیاد دوست نداشتم ولی سعی کردم باهاش کنار بیام. درصدش هم زیاد جالب نبود ولی به هر حال سعی کردم اون تنفره رو از خودم دور کنم. از عید به بعد تایمشو بیشتر کردم تا از وضع فاجعه ای که داشت خارج شه و یجوری برا خودم شیرینش میکردم.

من خیلی با ریاضی مشکل نداشتم ولی توی آزمونا  درصدم زیاد هم بالا نبود و در حد ۴۰/۵۰ بود و گاهی وقتها به ۲۰ هم میرسید. خودم شخصا ازش بدم نمیومد ولی سوالهای جدیدی که توی قلم چی و اینا میومد رو زیاد کار نمیکردم. یسری ویدئو میدیدم برای ریاضی.

با توجه به کنکور دی و کنکور ریاضی ۴۰۲ همه پیش بینی میکردن که ریاضی تجربی هم سخت باشه. وقتی دفترچه سوم رسید اول رفتم سراغ زمین تا خیالمو از زمین راحت کنم. بعد برگشتم روی ریاضی و فکر کنم کلا ۶ تا سوال جواب دادم که یدونشم غلط بود. ولی پیش بینی ها خیلی تاثیر گذار بود و پیش زمینه داشتم که ممکنه سخت باشه و اگه سخت باشه برای همه سخته.و همین باعث شد من اول برم سراغ زمین که زمینم رو از دست ندم و روی ریاضی تایم زیادی نذارم و نتیجه نگیرم و تایم برا زمین نمونه.خیلی عجیب بود من حتی تا چند دقیقه بعد از جمع کردن دفترچه ها تو شوک ریاضی بودم که چرا اینطوری بود. ولی خب اینکه بتونی سر جلسه خودتو کنترل بکنی خیلی مهمه. من اگه از قبل اون آگاهی رو نداشتم باعث میشد ریاضی رو صفر و چه بسا منفی بزنم. ولی اینکه میدونستم یه درسی و به احتمال زیاد ریاضی ممکنه سخت باشه و اگه سخت باشه برای همه سخته خیلی بهم کمک کرد که بتونم مدیریت کنم.

شرایط یطوری شد که ما مجبور شدیم ۱ تیر اسباب کشی کنیم و قطعا همه میدونن چقدر سخته من بخاطر همون رفتم پانسیون و اوضاع وحشتناکی بود اینکه خونه به هم ریخته بود و یهو فضای مطالعه م تغییر کرده بود و روزهای اولی که میرفتم پانسیون سعی میکردم درس بخونم ولی کیفیت نداشت و خیلی کلافه بودم.

چونکه روزهای آخر هم بود خیلی اعصابم خورد میشد ولی بازهم سازگار کردن خودم و وفق دادن خودم با شرایط بهم کمک کرد.

روزهای اول خیلی وحشتناک بود. نه تایم میگذشت نه میتونستم خوب تمرکز کنم و از اونطرف حواسم پرت بود پیش خونه و اتفاقایی که توی اسباب کشی میفته و اینا و اونقدر تمرکز کافی نداشتم ولی به مرور بهتر شد.

 بچه ها اینو بگم که خیلی در مورد پانسیون و کتابخونه رفتن خودتون رو بسنجید چونکه واقعا بعضیا آدم اینجور جاها نیستن. من خودم توی خونه خیلی بهتر و راحتتر درس میخوندم نسبت به پانسیون. اون سکوت مطلق و فضای عذاب آورش واقعا روحیه منو خراب کرده بود ولی من راه چاره دیگه ای نداشتم و سعی کردم باهاش کنار بیام. ولی باید همه بچه ها بدونن اگه میخواید برید یه تایمی امتحانی برید ببینید با روحیه تون سازگاره؟ و خودتونو خیلی اذیت نکنید که من باید کتابخونه برم من باید پانسیون برم و... من خودم توی خونه کیفیت خیلی بهتری داشت درس خوندنم. میز خودم،صندلی خودم، کتابام راحت دم دستم بود.

 من برای تمام درسهام تک منبعی بودم به جز تایم عید به بعد که حالا منابع آزمونی هم داشتم.

واسه زیست تک پایه های خیلی سبز رو زده بودم و دوازدهمشم کار میکردم و در سال دوازدهم برای زیست دهم و یازدهم از آیکیو میزدم و توی عید پینوکیو هم کار کردم و بعد منابع آزمونی رو زدم.

برای شیمی خیلی سبز تک پایه میزدم. از مهر به بعد معمولا چند روز قبل آزمونها تستهای موج آزمون رو میزدم و این بخاطر این بود که خیلی با شیمی مشکل داشتم و به هر دری میزدم باهاش بیشتر ارتباط بگیرم و یکم بهتر بشم توش.

برای فیزیک نشر الگو تک پایه داشتم و جامع کار نکردم. برای ریاضی آیکیو جامع داشتم.

 بچه های امسال وقتی سرجلسه اولین امتحان رفتیم که دینی بود همه سوپرایز شدیم چون سوالات وحشتناک سخت بود و همه میومدن بیرون میگفتن خراب‌ کردیم.

و بعد امتحان دینی همه میدونستن که سطح امتحانات سخت شده و این طبیعی بود و برای همه شرایط یکسان بود پس اگه میخواستیم نتیجه بهتری بگیریم باید تایم بیشتری براش میذاشتیم.

من برای دینی اصلا تایم خوبی نذاشته بودم اما بعد اون برای بقیه درسا تایم بیشتری گذاشتم.

در مورد شایعاتی که میگفتن اگه معدلت18 باشه هیچی قبول نمیشی و چندین هزار نفر معدل 20 داریم پس بقیه توی رتبه های برتر جایی ندارن. من به اینها اصلا اهمیت نمیدادم چون برای همه امتحانا سخت شده بود و سرجلسه اذیت میشدن.

اگه ریاضی رو 20 شدم چند روز فرجه داشت و من همه‌ش رو نذاشتم برای روز آخر و تقسیمش کردم همچنان که برای کنکور میخوندم شبهامو کلا داده بودم به ریاضی و به دور از حاشیه نمونه سوال حل میکردم.

راستش من توی دوران کنکورم شاید چالش چندانی نداشتم ولی همین موضوع که ترازم بالا نمیرفت و درجا میزدم خیلی اوقات باعث نا امیدی میشد ولی در حد یکی دو روز ناراحتی کافی بود و شما هم سعی کنید زیاد اهمیت ندید به این موضوعات مخصوصا یچیزی مثل تراز که حتی تا یک هفته مونده به کنکور هم قابل تغییره و شما میتونید پیشرفت خودتون رو ببینید.

نا امید نباشید و همیشه خودتونو امیدوار نگهدارید و بدونید که قطعا هرکسی نتیجه زحماتی که کشیده رو میبینه قطعا و خدا هیچوقت نمیذاره ذره ای ناعدالتی پیش بیاد و تلاش کسی هدر بره. پس امیدوار باشید و بدونید که بالاخره به اون چیزی که میخواید میرسید پس براش تلاش کنید.